باز پاییز آمد

باز پاییز آمد...

باز آوای خوش خش خش برگان به زمین

باز باران و هوای تازه

باز رنگ نوی زرد و قرمز

یا که نارنجی آن ها بر "دار"

سبزی برگ درختان، خود را

می سپارد به رخ تازه ای از خلقت یار...

چه سخیف است، فرش قرمز

تاکه این فرش گران مایه به زیر پای

عاشقان هست هنوز...

می نشیند به لب آن دختر

گل لبخند، نگاهش بر یار

می سرایند عجب اشعاری

برق چشمان نگاه یاران

رنگ نو شهر گرفت...

باز بوی نم باران آمد...

زندگی رنگ نو و تازه گرفت

مهر با آمدنش

مهربانی آورد

شاید اصلا خالق

بهر ماه مهرش

مهربانی به دل خلق آورد

راست گفتند که سالی که نکوست

از بهارش پیداست

که سر آغاز چنین فصل خوشی

از بهارش پیداست...

 

 

 

علی غمگین مقدم

1398/07/09

ایمیل

info@mrmoghadam.ir

جوامع مجازی

        

حرف آخر

الحمدلله رب العالمین . هستم غلام امیرالمومنین