چه هوایی شده اینجا
چه بهاری شده اینجا
می زند باران به شیشه
چه بهاری شده اینجا
بی مرامی رسم گشته
معرفت افسانه گشته
از غریب و آشناها
چه بهاری شده اینجا
رنگ و بوی تازه دارد
این بهار نوبهاری
بوی نفرت بین مردم
چه بهاری شده اینجا
دست او در جیب ایشان
پله ی او گشته اوشان
او و ایشان هر دو مظلوم
چه بهاری شده اینجا
سبزی برگ درختان
در بهار نو بهاری
تیره شد از پشت چشمان
چه بهاری شده اینجا
دخترک مشغول درسش
روی آن پله نشسته
تفلکی گل می فروشد
چه بهاری شده اینجا
پیر مردی از جوانی
کار کرده تا زمانی
نشود این روزگارش
چه بهاری شده اینجا
دین و ایمان هر دو مظلوم
خاطره سازند بر ما
دیگر آنها بینمان نیست
چه بهاری شده اینجا
ای خدای آسمان ها
کن هدایت وضع مارا
آن کلید مرد معروف
چه بهاری شده اینجا
علی غمگین مقدم
1397/02/03

