کربلا دوباره شده
قحط آب دوباره شده
بینم از خشکی لب کودک
که علی اصغری دوباره شده
غیرت پدر بینم
در کنار آن دیوار
که علی اکبرش به میدان رفت
کربلا دوباره شده
در هوا غباری مه
گرد پای اسبان است؟
کربلا دوباره شده
شهر خون دوباره شده
آن عمو برای عطش
خشکی لب مردم...
خاکی روی مردم...
خونی تن مردم...
کربلا دوباره شده
جنگ و خاک و خون آمد
اشک خون ز مروارید
کربلا چو خرمشهر
شصت و یک دوباره شده
خرم آن شود شهری
نام آن که خرمشهر
شهر خون که خرم نیست
کربلا دوباره شده
علی غمگین مقدم
10/04/1396

